ناهید لالهزاری/
خداوند در سوره مبارکه حدید سرّ اینکه چرا عدهای گرفتار کفر و تکذیب میشوند را بیان میفرماید و آن چیزی نیست غیر از دل بستن به لذتهای دنیا، لذتهایی که در پنج مرحله خلاصه میشود و همه موجب لهو و غرور است: «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِینَةٌ وَ تَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَ الْأَوْلاَدِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرّاً ثُمَّ یَکُونُ حُطَاماً وَ فِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوَانٌ وَ مَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلاَّ مَتَاعُ الْغُرُورِ» (حدید:20)؛ بدانید که زندگی دنیا در حقیقت بازی و سرگرمی و آرایش و فخرفروشیِ شما به یکدیگر و فزونجویی در اموال و فرزندان است؛ آن گاه خاشاک شود و در آخرت [دنیاپرستان را] عذابی سخت است و [مؤمنان را] از جانب خدا آمرزش و خشنودی است و زندگانی دنیا جز کالای فریبنده نیست.
در تفسیر تسنیم آمده است: آیاتی که با «اعلموا» شروع میشوند اهمیت و هشدار نسبت به یک مطلب را میرساند. فرمود: دنیا پنج مرحله دارد؛ در مرحله کودکی و نوجوانی انسان گرفتار لعب است و لهو؛ در دوران جوانی گرفتار زینت است؛ دوران کهولت دوران فخرفروشی است و دوران پیری و سالمندی دوران تکاثر است. خردسالان به بازی سرگرم هستند (لهو)؛ از دوران خردسالی که گذشتند از آن بازیها فراغت پیدا میکنند و چیزهای دیگری آنها را به خود مشغول میکند (لعب)؛ به مرحله جوانی که رسیدند، به فکر بازی نیستند به فکر زینت، آراستن، لباسهای خوب پوشیدن و همسر گرفتن هستند (زینه) و از این مرحله که گذشت، دوران فخرفروشی به مقام، جاه، منصَب و سمت است (تفاخر)؛ از دوران کهولت که گذشت و به دوران پیری و شیخوخیت رسید، دیگر نه اهل لعب است، نه گرفتار لهو کودکانه و نوجوانانه، نه میتواند زینت کند خود را نه مقامی دارد که فخر کند؛ فقط به جمع مال، نوه و اولاد افتخار میکند (تکاثر)؛ این قدر داشتم و این قدر دارم؛ این از بستگان ماست؛ این قدر نوه دارم؛ این قدر فرزند دارم؛ این قدر داماد دارم؛ این قدر قبیله و عشیره دارم و... تا بمیرد؛ از لَعِب شروع میشود تا تکاثر؛ این تکاثر آن قدر است که فرمود: «أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ حَتّی زُرْتُمُ الْمَقابِرَ».
به جای اینکه به دنبال کوثر بروید، گرفتار تکاثر شدید؛ ما گفتیم معارف الهی کوثر است: «یُؤْتِی الْحِکْمَةَ مَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثیرًا»؛ به دنبال معارف و علوم الهی و اسلامی بروید؛ اینها کوثر است. کوثر را رها کردید، تکاثر شما را گرفت. این طور نیست که اگر ما نفس را آرام و مهار نکردیم، او ما را رها کند؛ اگر ما او را سرگرم و مهار نکردیم، او مهار میکند؛ ما اگر او را به تحصیل کوثر وادار نکردیم، او ما را به تکاثر گرفتار میکند؛ اگر اهل مال است، او را به تکاثر مال، زمین و باغ گرفتار میکند؛ اگر طلبه است و معمم است، به تکاثر شرکتکنندگان در بحث گرفتار میکند؛ اینطور نیست که او کسی را رها بکند؛ اینطور نیست که کسی از چنگ او نجات پیدا بکند؛ اگر امام جماعت است او را به تکاثر مأمومین گرفتار میکند و اگر نویسنده است به تکاثر خوانندگان کتاب گرفتار میکند. کم کسی است که از گرفتاری تکاثر نجات پیدا کند؛ اینکه گفتند هر لحظه خود را مواظب باشید، این است. آن کسی که از آمدن و رفتن یک عده و پای وعظ او یا به پای بحث او یا به پشت سر او خوشحال میشود، معلوم میشود او هنوز گرفتار تکاثر است؛ عمری تحت ولایت شیطان است و خیال میکند تحت ولایت الهی است و دارد کارهای مثبت انجام میدهد.
بدترین وضع برای ماست که ما ندانیم تحت ولایت چه کسی هستیم و خود را نسنجیم. اگر خود را سنجیدیم معلوم میشود که این کارهای ما «لله» است یا «للهوی»: «أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ»؛ و شاید اگر ابراهیم خلیل بود به ما هم بگوید: «أُفِّ لَکُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ»؛ لازم نیست انسان در برابر یک بت خضوع کند، همین که در برابر هوس خضوع میکند این عبارت شامل حال او میشود.
نظر شما